۱۸ شهریور ۱۴۰۳
نویسنده و پژوهشگر گرگانی از انتشار تازهترین اثرش با عنوان «مسافر اتوبوس اِستود بِیکِر» خبر داد و گفت: این کتاب روایت زندگی فردی است که از نوجوانی به سرزمین گرگان آمد و با پشتکار و تلاش در رأس یک شرکت زراعی بزرگ قرار گرفت اما در ادامه شرایط بهگونهای پیش رفت که خوب است نسل جوان از آن مطلع شوند
رحمتالله رجایی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گرگان اظهار داشت: کتاب «مسافر اتوبوس اِستود بِیکِر» زندگینامه و خاطرات محمد گلچین یک فعال اقتصادی است که در ۳۵۴ صفحه توسط نشر پیک ریحان به کوشش اینجانب قلمی شده و روایت تلاش در عرصه اقتصادی فرازوفرودهای جامعه ایران در فاصله سالهای دهه ۳۰ تا پایان قرن است که به نظرم باید گفته و خوانده شود.
وی با اشاره به اینکه کتاب مصور بوده و دارای سالشمار و اسناد و تصاویر است، افزود: زندگی محمد گلچین فعال اقتصادی بسیار متفاوت با آحاد زندگی مردم است. من نخستین بار از طریق نشریه اتاق بازرگانی استان گلستان با بخشهایی از زندگیاش آشنا و در ادامه علاقهمند شدم و بالاخره شرایط مهیا شد تا با وی به گفتوگو بنشینم و سالهای عمرش را در کتابی گردآوری کنم.
رجایی ادامه داد: در نخستین دیدار با محمد گلچین قول گفتوگو برای بخش تاریخ شفاهی موسسه فرهنگی میرداماد را گرفتم که اینگونه هم شد. در خلال مصاحبه، آقای گلچین یادداشتها، اسناد و تصاویری هم برای من آورد که با انجام مصاحبه و مشاهده آنها متوجه شدم که من با آدم پرتلاش، دنیادیده، باتجربه، زجرکشیده، امیدوار، آرام و دارای زندگی متفاوت مواجه هستم و همین امر سبب شد در جستجو برای گردآوری و تدوین زندگی وی برآیم که ماحصلش این کتاب است
وی افزود: خوشبختانه آقای گلچین خاطرات خود را تا سال ۱۳۹۷ نوشته بود که من مصرانه و حتی با سماجت از او خواستم آن را کامل کنند که ایشان هم بهرغم بیماری و کسالت آن را انجام دادند. وی ادامه داد: محمد گلچین متولد ۱۳۱۷ است و وقتیکه تنها ۱۳ سال داشتند به منطقه گرگان آمد و در ادامه با تلاش، جدیت، صداقت و پاکدامنی در رأس یک شرکت کشاورزی مدرن قرار گرفت.
رجایی افزود: او نخستین فردی بود که صنایع مرتبط با کشاورزی را در منطقه گرگان و دشت (استان گلستان) به راه انداخت تا اینکه در سال ۶۰ ایران را برای مدتی ترک کرد که خود ماجرای مفصلی دارد که در کتاب به آن پرداختهشده است.
در آغاز «مسافر اتوبوس اِستود بِیکِر» میخوانیم: در میان مسافرانی که در خردادماه سال ۱۳۳۰ سوار اتوبوس دماغدار استود بیکر شده بودند تا خود را از شهر بیرجند به گرگان برسانند، کودک ۱۳ سالهای بود که سفر او از همه عجیبتر و متفاوتتر بود. برخی از مسافران و حتی راننده اتوبوس هندلی استودبیکر گمان میبردند که او به همراه خانوادهاش عازم این سفر است اما وقتی متوجه شدند او بهتنهایی قصد این سفر طولانی را دارد، تعجب آنها بیشتر شد.