زهرا بهرامی- خبرنگار- واقعیت غیرقابل انکاری است که زنان سرپرست خانوار در دنیای امروز و در کشورهای مختلف با نظامهای سیاسی مختلف و حتی متضاد، با مشکلات بسیار زیادی دست و پنجه نرم میکنند که تامین نیازهای مالی خانواده و یافتن شغلی مناسب تنها یکی از این مشکلات است. هرچند زنان از گذشتههای دور و دراز، مسئولیتهای فراوانی را در محیط خانواده برعهده داشتهاند اما امروز و با ورود بانوان به فعالیتها و مشاغل بیرون از خانه این مسئولیتها چندین برابر شده است؛ امروزه زنان علاوه بر مدیریت امور منزل و برعهده داشتن بخش عظیمی از پرورش و تربیت فرزندان پا به پای مردان در حال تلاش برای تامین نیازهای اقتصادی خانواده نیز هستند.
در این میان، این تصور عمومی نیز وجود دارد که زنان به دلیل نرخ فقر بالاتر و فرصتهای شغلی کمتر، از نظر اجتماعی آسیبپذیرتر از مردان هستند و این مساله برای زنان سرپرست خانوار به دلیل ترس از انتقال فقر بین نسلی گستردهتر است.
زنان سرپرست خانوار پس از دست دادن همسر خود مجبور به بازی در نقشهای متناقض و متعدد میشوند و به دلیل عدم دسترسی به مشاغل پردرآمد مجبور به کار در مشاغل حاشیهای، پاره وقت، غیررسمی و کم درآمد هستند.
این دسته از زنان به دلیل مشکلاتی مانند فقر، وضعیت اقتصادی و اجتماعی ضعیف و مسئولیتهای متعدد قادر به حفظ سلامتی خود نیستند. در نتیجه، آنها رفتارهای پرخطر بیشتری را تجربه میکنند. آنها همچنین ممکن است از استرس، اختلالات روانی، افسردگی، مصرف مواد مخدر و فقر مالی و فرهنگی رنج ببرند. مهمترین عوامل مرتبط با این کیفیت پایین زندگی سواد کم و بیماریهای مزمن است.
طی دهههای اخیر، رشد فزاینده خانوارهای «زن سرپرست» در ایران و جهان این پدیده را به معضلی اجتماعی تبدیل کرده است. این دسته از زنان، در معرض آسیبهایی قرار دارند که در صورت عدم حمایت از آنان، هزینههای سنگینی بر جامعه تحمیل خواهد شد. تبعیضهای جنسیتی، تعصبات فرهنگی، ناتوانی در دسترسی به فرصتهای شغلی، بیسوادی یا کمسوادی، تجهیز نبودن به مهارت و حرفهای خاص، فقدان درآمدی مستمر و بالاخره مشکلات متعدد جسمی و روحی از جمله عوارضی هستند که زنان سرپرست خانوار با آنها دست به گریبانند.
در بیشتر موارد با نگرشهای منفی فرهنگی به زنان سرپرست خانوار و فرزندانش نگریسته میشود. این نوع برخوردها، احساسات منفی چون حقارت، درماندگی، ترس و خجالت را در این زنان برمیانگیزد. افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری نیز از مواردی است که در این زنان به چشم میخورد. گرچه نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و سازمان بهزیستی از این قشر آسیبدیده حمایت میکنند، اما به دلیل کمبود اعتبارات، همچنان بسیاری از زنان سرپرست خانوار به حمایتهای مالی نیاز مبرم دارند.
براساس گزارش مرکز آمار، شمار زنان سرپرست خانوار روزبهروز درحال افزایش است. بر این اساس در سال ۱۳۳۵ تعداد زنان سرپرست خانوار در کل ایران اندکی بیش از ۳۱۲ هزار تن بوده است. این عدد در سال ۱۳۴۵ به مرز ۳۳۰ هزار تن و در سال ۱۳۵۵ به مرز ۵۰۰ هزار تن میرسد.
تعداد زنان سرپرست خانوار شناسایی شده از سال۱۳۶۵ به بعد و در سالهای ۱۳۷۵، ۱۳۸۵ و ۱۳۹۵ با رشدی چندبرابری به ترتیب به ۶۸۵ هزار، یک میلیون و ۳۷ هزار، یک میلیون و ۶۰۰ هزار، دو میلیون و ۵۴۰ هزار و در نهایت سه میلیون و ۶۱ هزار تن میرسد. این بدین معنی است که شش دهه شمار زنان سرپرست خانوار از ۳۰۰ هزار به سه میلیون تن رسیده است.
از سوی دیگر، این زنان با مشکلات مضاعفی نسبت به دیگر زنان سرپرست خانوار روبهرو هستند و بار سنگین فرزند با هزاران مشکل ریز درشت بر دوش آنهاست، این موضوع سبب میشود که معضلات آنها بیش از سایر زنان سرپرست خانوار باشد. فرزندان این گروه از زنان نیز این پتانسیل را دارند که دچار انواع و اقسام مشکلات و تعارضات روحی و روانی شوند.
در کنار مشکلات مالی زنان سرپرست خانواده نگهداری از فرزندان و رسیدگی به تربیت آنها نیز موجب میشود زنان قادر نباشند به راحتی در مشاغل گوناگون حاضر شوند و در چنین مواردی نیازمند کمک برای راهاندازی مشاغل خانگی و یا شغلهایی هستند که بیش از سایر محیطهای کاری با شرایط زندگی آنها سازگاری داشته باشد. اکنون در سال جهش تولید با مشارکت مردم قرار داریم، خوب است همه دستگاه های ذیربط در حوزه مشاغل خانگی کارس کنند کارستان و تلاش کنند زنان سرپرست خانوار، دارای شغلی آبرومند در فضای خانه و خانوادهی خود باشند.