۱۰ اسفند ۱۴۰۳
مهشید گودرزیان-این قول را از استاد مجید گالشی پیشکسوت عرصه رسانه به یادگار دارم که: «امروز جهان به شیوه “باشگاهی” اداره میشود. بازیکن فوتبالی از ایران در تیمی از آلمان توپ می زند، بازیکن آمریکایی تیم بسکتبال گرگان از شوق برد، همراه هم تیمی هایش به رقص در می آید، یک زن ایرانی استاندار میشود در سوئد و… تا صبح میشود از این نمونه ها یافت و ازشان حرف زد.»
در جهانِ امروز قرار است نه ملیت اهمیتی داشته باشد نه نژاد محلّی از اِعراب نه از قومیت پرسشی شود و نه از جنسیت. جهانِ امروز قرار گذاشته است تا چشم بگرداند، خوب ترین ها را دست چین کند، لژیونرهای هر حوزه را کنار هم بنشاند و برای پیشبرد استراتژی هایش در مسیر تحقق اهداف، از کفایت و مهارت و اثر بخشی شان بهره ببرد. تمرکز جهان امروز بر «کارآمدی» است. بر توانمندی و بزرگی اندیشه. حالا در جهانی که دارد همه زورش را میزند تا از رنگ و نژاد و ملیت و جنسیت و قومیت و پاری وقتها از پارامتر «سنّ» حتی عبور کند، عده ای اینجا در گلستان، سالهاست دست در گردن یک اصطلاح قربانی شده انداخته اند تحت عنوان «بومی گرایی» که از قضا نه تعریفش را درست می دانند و نه، به تَبَع همین نادانستگی، از کِی و کُجای کاربردش سر در می آورند. حمله به «مازندرانی» بودن یک مدیر(چه آنان که رفته اند و چه آنان که منصوب شده اند) به جای نشانه رفتن کیفیت عملکرد و سنجش کمی و کیفی دستاوردها، یکی از شاهْ مغلطه های تکراری این روزهای استان است. فروکاستن دلایل چرایی مناسب نبودن یک نیرو برای تکیه زدن بر کرسی مدیریتی در گلستان، به جغرافیا و محل تولد و زیستش یکی از ارزان ترین استدلال ها برای توضیح یا توجیه عقب افتادگی استان است. آنگاه که ناشایستگی یک فرد، پیش از آنکه با کارنامه تخصصی و سابقه ی کرده ها و نکرده هایش اثبات شود، با نسب و خاکش مرتبط دانسته میشود، مفرّی باز میشود بس فراخ و گسترده برای شانه خالی کردن از پاسخگویی.
تا وقتی دلیل و گواه کافی بر عدم تناسب لیاقت و قابلیت فلان فرد با قواره ی فلان سِمَت و پُست اِشغال شده وجود دارد، آویزان شدن به موضوع خاک و خون، مضحک و خنده دار و البته چندش آور است؛
همانقدر که اگر کسی در تیم فوتبالی از آلمان بنشیند و عوض آنکه به تکنیک نداشتن و تاکتیک ناپذیری فوتبالیست اعتراض کند یا بگوید خوب پاس نمیدهد، باهوش نیست، تکروی میکند، سرعت کافی ندارد یا بدنش ناآماده است، بگوید نمیخواهمش، این بازیکن اهل سومالی است!
نکته اینجاست که بیلان کاری بسیاری از منصوبین مازندرانی آنقدر جای حرف و حدیث کارشناسی دارد که اشاره به اتصالشان به فلان جغرافیا آخرین سوژه ای است که میشود به آن پرداخت. به طوری که همین فرد اگر در همان اُستان محل زیست و تولدش هم به کار گرفته می شد منشأ خدمات مشعشعی نمی توانست باشد.
مخلص کلام آنکه حواسمان باشد اگر تیر نقد جای درست را نشانه نرود، حتی نزدیک به جای درست هم نخواهد نشست و در نهایت نقد تنها به بهانه ای کودکانه شبیه خواهد بود تا یک تحلیل قدرتمند مبتنی بر اطلاعات سالم و تخصصی.